i lost my love
از آن روزی که بخشیدم به چشمانت دل خود را به چشم خویش می بینم همه شب قاتل خود را تو همچون کودکان سرگرم بازی کردنی بانو که جفت هم بچینی قطعه های پازل خود را من اینسو خواب از چشمم پریده تا خروس صبح که شاید حل کنم با تو تمام مشکل خود را بدون شک وشبهه مال من هرگز نخواهی شد مروری میکنم هر شب خیال باطل خود را شب و دریایی از امواج اندوه و پریشانی یقین گم می کنم دیگر نشان ساحل خود را بگو ای بید مجنونی که درهم ریخته موهات چگونه در کنار تو بسازم منزل خود را تمام سهم من از زندگی شعر است و موسیقی نشد از سر بریزم تا به پایت حاصل خود را شبیه آرزوها و خیالا ت منی شاید که از روز ازل دادم به چشمانت دل خود را
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |